گاهی فکر می کنم که از مفهوم عمیقی مثل "آه" چه ساده می گذریم

حتما برای تو هم اتفاق افتاده که گاهی آدم همه دلتنگی هایش را در یک آه ، خلاصه می کند 

و من بارها این "آه" عزیز را به تو هدیه کرده ام !

هر آه ، یک شاخه گل سرخ است

یک سلام ساده و صمیمی ،

و یک حسرت همیشگی ست که در انتظار دیدنت بر لبهای ترک خورده ام می روید

باشکوه ترین گلها ! مرا به ضیافت مهربانی دستهایت دعوت کن !

تا کی باید به رویای با تو بودن و فال های حافظ دلخوش باشم ؛

و عصرهای پنجشنبه به سراغ فالگیر زیرک محله بروم و او فنجان های قهوه اش را بررسی کند

و بگوید که فردا صبح قاصدکی خبری خوش برایت می آورد

حالا من و این گل های بهت زده در مسیر صبح ،

شانه به شانه ی واژه های عاشقانه

در انتظار قاصدکی ،

تنهایی خویش را آه می کشیم ...