آه !
گاهی فکر می کنم که از مفهوم عمیقی مثل "آه" چه ساده می گذریم
حتما برای تو هم اتفاق افتاده که گاهی آدم همه دلتنگی هایش را در یک آه ، خلاصه می کند
و من بارها این "آه" عزیز را به تو هدیه کرده ام !
هر آه ، یک شاخه گل سرخ است
یک سلام ساده و صمیمی ،
و یک حسرت همیشگی ست که در انتظار دیدنت بر لبهای ترک خورده ام می روید
باشکوه ترین گلها ! مرا به ضیافت مهربانی دستهایت دعوت کن !
تا کی باید به رویای با تو بودن و فال های حافظ دلخوش باشم ؛
و عصرهای پنجشنبه به سراغ فالگیر زیرک محله بروم و او فنجان های قهوه اش را بررسی کند
و بگوید که فردا صبح قاصدکی خبری خوش برایت می آورد
حالا من و این گل های بهت زده در مسیر صبح ،
شانه به شانه ی واژه های عاشقانه
در انتظار قاصدکی ،
تنهایی خویش را آه می کشیم ...
+ نوشته شده در ساعت توسط بشار
|