بهاران
و بهار یعنی هر صبح به تو سلام کردن
یعنی کندوی عسل نگاه تو
یعنی بدون دغدغه از تو گل گفتن و گل شنیدن
یعنی تراوش مهربانی از لبهای باسخاوت تو
بهار یعنی تو !
گاهی افسوس می خورم که چرا توان شکستن پل های فاصله را ندارم و اینکه چرا زودتر عاشق نشده ام
هر کس تنها یک بار طلوع مهربانی تو را دیده باشد مثل من می شود
و مثل این پروانه های معصوم که با قلب های کوچکشان تو را می طلبند
یا مثل این پرستوها که به دنبال سرپناه دستان گرم تو می گردند
می خواهم بگویم همه چیز با نام تو معنا می گیرد ، حتی دغدغه ها و نگرانی های بی بهانه ام
حرف آخرم اینکه ، تشنه ام !
کاش بودی و از کوزه ی باطراوت حرف های صمیمی ات ، لب های ترک خورده ام را به وجد می آوردی ...
سال نو مبارک ، همین !

( دوستان عزیز ، آمدن بهار عشاق و سال نو مبارک ! بعد از عید در خدمت شما بزرگواران خواهم بود ... )










سروران !