عشق
عشق گاهی طعم وصلت می دهد
مزه ی شیرین وحدت می دهد
عشق گاهی شوری هجران دوست
تلخی هرگز ندیدن های اوست
عشق گاهی یک سفر در شط شب
عشق پاورچین نجوای دو لب
عشق گاهی مشق های کودکیست
حس بودن با خدا در سادگیست
عشق گاهی کیمیای زندگیست
عشق در گل راز ناپژمردگیست

عشق گاهی هجرت از من تا ما شدن
عشق یعنی با تو بودن ما شدن
عشق گاهی بوی رفتن می دهد
صوت شبناک تو را سر می دهد
عشق گاهی نغمه ای در گوش شب
عادتی شیرین به نجوای دو لب
عشق گاهی می نشیند روی بام
گاه با صد میل می افتد به دام
عشق گاهی سر به روی شانه ای
اشک ریز آخر افسانه ای

عشق گاهی یک بغل دلواپسی
عطر مستی ساز شب بو ، اطلسی
عشق گاهی هم حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
عشق گاهی نو بهاری گاه پاییزی سرخ زرد !
گاه لبخندی به لب های تو گاهی کوه درد
عشق گاهی دست لرزان تو می گیرد درون دست خویش
گاه مکتوب تو را ناخوانده می داند زپیش
عشق گاهی راز پروانه است پیرامون شمع
گاه حس اوج تنهاییست در انبوه جمع
+ نوشته شده در ساعت توسط بشار
|