ماه ترینم !
سلام بر تو و این عاشقانه هایم که مثل کبوترانی یتیم سر بر شانه های هم گذاشته اند !
امروز فهمیدم که در عاشقی از یک پروانه کوچک هم کمترم
از یک گیاه که در گلدان خیالم روییده
یا حتی از یک جیرجیرک که آوازهای عاشقانه اش ماه را به رقص درآورده است
امروز از گفتگوی یک کلاغ با کاج پیر فهمیدم که عاشقی چیزی فراتر از این حرفاست
و من راه زیادی در پیش دارم
کاش هنگام وزش طوفان دلتنگی ، مثل یک درخت ، صبور بودم و دم نمی زدم ...
این روزها که از همه سایه ها و آدمهای رنگی ، دلم به درد آمده است
تنها به پنجره ی آسمان که عطر آرامش تو را می پراکند چشم دوخته ام !
این شبهای انتظار بی حضور تو هیچ لطفی ندارند ...

+ نوشته شده در ساعت توسط بشار
|
سروران !