به گوشه ای پناه خواهم برد

جايی كه خودم هم آنجا نباشم

من در شناورهای بغض يخ زده ام غرق

لامم را كامی نيست

پك را سيگار ميزند و در من دود ميشود

حجم بی شك شده ی من فرو ميريزد

غرق در کرمهای خاك شده

بی استدلال فقط نفس ميكشم ...

همين !