باوفاترین !
محبوبه های شب ، برکه خورشیدی چشمانت را خوب به یاد دارند
چشمانی که با هر بار پلک زدن همه آلودگی های وجودم را پاک می کنند
راستی تا یادم نرفته است بگویم که اگر روزی دلت برای من تنگ شد ،
می توانی به تابلوی نقاشی ذهنت دقیق شوی
آن وقت می بینی که من در سایه سار عشق تو نشسته ام
و در حالی که ابرهای شمال در چشمانم بیتوته کرده اند به شانه های لرزان پروانه ها خیره شده ام
همه دارایی این دل شوریده عاشقانه هایی ست که خوشه خوشه از باغچه ی نورانی حضورت می چیند
و همیشه برای نفس کشیدن به هوای تازه ی با تو بودن نیاز دارد
هوایی که عطر دل انگیز نفس های تو را می پراکند
آرام گوش کن !
صدای تپش های قلبم می آید ...
+ نوشته شده در ساعت توسط بشار
|