چند آبان دیگر باید منتظر بمانم ؟
از پنجره ی همیشه باز تخیل ، خیابان های آبان ماه را نگاه می کنم
خیابانی که در کوچه ی هجدهم آن اولین گریه ام را به پاییز هدیه کردم
خیابان های آبان ماه همیشه مرا به یاد خستگی کلاغ های پیری می اندازند که آن روز ، از عاشقانه های قلبم برایشان ریختم تا گرسنه نمانند ...
و یادم می آید چقدر سفارش می کردی که هیچ شبی را جز بر بالش عشق سر به زمین نگذارم
آبان ماه چقدر بوی شعرهای عاشقانه حافظ را می دهد
میدانی ؟ عاشقانه ترین کتاب های شعر امروزی طعم گس می دهند
ایراد نگیر ،
خودم می دانم حق با آفتابگردان هاست که روزهای پرپرشده ی نیامدنت را با چرخش چشمان خود فریاد می کشند
از من نخواه صبور باشم !
چند آبان دیگر باید منتظر بمانم ؟
+ نوشته شده در ساعت توسط بشار
|